در جایی دور افتاده در اقیانوس آرام جزیره ای وجود دارد که تمام احساس ها مثل خوشحالی.غم.غرور.ثروت

و....همچنین عشق در ان زندگی میکنند.روزی دانش به بقیه احساس ها خبر داد که جزیره قرار است در اثر انفجار

یک آتشفشان منفجر شود پس هر یک از احساس ها قایقی برای خودشون درست کردند به جز عشق او می خواست

تا آخرین لحظات مقاومت کند اما وقتی جزیره در حال غرق شدن بود عشق که نمیخواست بمیرد از ثروت درخواست

کمک کرد ولی ثروت گفت:در قایق من جایی برای تو نیست.پول های من مهم ترند.پس عشق از غرور درخواست

کمک کرد غرور گفت:تو خیس هستی و قایق من را کثیف میکنی.عشق ناامید نشد و هنوز به دنبال کمکی میگشت

که قایقی ناشناش آمد و او را با خود  به ساحل برد.در طول راه آن دو اصلا با یکدیگر صحبت نکردند.در ساحل

عشق نام او را پرسید و فرد ناشناس گفت من دیوانگی هستم.و عشق را ترک کرد. عشق از دانش که آن نزدیکی بود

پرسید :چرا دیوانگی مرا نجات داد.

دانش گفت:دیوانگی تنها کسی است که عشق را درک میکند

[ دو شنبه 13 خرداد 1392برچسب:,

] [ 12:42 ] [ Abnoos ]

[ ]

مجله اینترنتی دانستنی ها ، عکس عاشقانه جدید ، اس ام اس های عاشقانه